معنی آرش مجیدی

بیوگرافی

آرش مجیدی

آرش مجیدی (متولد۷ اردیبهشت ۱۳۵٣ در آباده) بازیگر ایرانی است. مدرک تحصیلی وی کارشناسی ادبیات نمایشی است.از فعالیت‌های وی می‌توان به بازی در سریال‌های زیر هشت و رستگاران و دلدادگان و فیلم سینمایی شوکران اشاره نمود. فیلم های سینمایی: خانه‌ای در خیابان چهل و یکم، روباه، سر به مهر، یوسف هور، شبانه، گاو خونی، شوکران. فعالیت تلویزیونی: سرباز، دلدادگان، جلال‌الدین، ‏سرزمین کهن، ارمغان تاریکی، شیدایی، رستگاران، زیر هشت، آخرین گناه، و خداوند عشق را آفرید، من یک مستاجرم، راز شیوا، پازل، رنگ شک. او به عنوان برنامه‌ریز در فیلم" گاوخونی (۱۳۸۱) "و درگروه کارگردانی فیلم " آقا (۱۳۸۲) " حضور داشت.

حل جدول

آرش مجیدی

از بازیگران سریال جلال الدین

از بازیگران سریال رنگ شک

از بازیگران سریال پازل

از بازیگران فیلم روباه


‌ آرش مجیدی

از بازیگران فیلم روباه

لغت نامه دهخدا

مجیدی

مجیدی. [م َ] (ص نسبی، اِ) نام سکه ای معادل پنج قران از نقره در عثمانی منسوب به سلطان عبدالمجید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قطعه ای از نقره و ارزش آن بیست قرش خالص است و به عبدالمجید از سلاطین عثمانی منسوب است و گویند: «ریال مجیدی ». (از اقرب الموارد). مجیدی بر دو نوع است: مجیدی بزرگ و مجیدی کوچک و هر دو از سکه های نقره ٔ رایج درترکیه و عراق است. مجیدی بزرگ به ارزش 80 قرش و مجیدی کوچک به ارزش 8 قرش رایج است. نصف مجیدی به ارزش 40 قرش و ربع مجیدی به ارزش 20 قرش نیز داشتند و مجیدی منسوب است به سلطان عبدالمجید (1823- 1861 م.) که به سال 1839 م عهده دار سلطنت گردید. (النقود العربیه ص 184). و رجوع به ص 79 و80 و 95 همین مأخذ شود.


آرش

آرش. [رَ] (اِخ) نام پسر دوم کیقباد برادر کیکاوس، و او را کی آرش گفتندی.

آرش. [رَ] (اِخ) نام کوهی.

آرش. [رِ] (اِ) معنی. مقابل لفظ. (از برهان). || تار. سَدی ̍. حابل. (زمخشری).

آرش. [رِ] (اِمص) اسم مصدر آردن آوردن.

آرش. [رَ] (اِ) اَرَش:
شاعر که دید به قدِ کاونجک
بیهوده گوی و نحسک و بوالکنجک
از...ن خر فروتر و پنج آرش
می برجهد سبکتر اَز منجک.
منجیک.

آرش. [رَ] (اِخ) نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دوره ٔ حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر بمازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله ٔ دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخ ِش َ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین » می نامد و نولدکه حدس میزند این کلمه تصحیف جمله ٔ اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده » است که صفت یا لقب آرش بوده است. و بروایت دیگر رب النوع زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است لکن هرکه آن را بیفکند بجای بمیرد. و آرش با این آگاهی تن بمرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای سعه و بسط مرز ایران بدان صورت که گفتیم بیفکند و درحال بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا):
چون کار بقفل و بند تقدیر افتد
از جیب خرد کلیدتدبیر افتد
آرش گهرم ولی چو برگردد بخت
در معرکه پیکان و پر از تیرافتد.
خسروی.
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از آمل بمرو انداخت یک تیر
ترا زیبد نه آرش را سواری
که صد فرسنگ بگذشتی ز ساری.
(ویس و رامین).
و افراسیاب تاختن ها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تاایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصارداد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخر صلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه ٔ آمل با عقبه ٔ مزدوران برسید و آن مرز [را] توران خوانده اند. (مجمل التواریخ).

آرش. [رَ] (اِخ) نامی از نامها:
وز آن دورتر آرش رزم یوز
چو گوران شه آن گرد لشکرفروز
یکی آنکه بر خوزیان شاه بود...
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی بدل یاد و رای درنگ.
فردوسی.

فرهنگ فارسی آزاد

مجیدی

مَجِیدِی، سکّه نقره ای عثمانی که چون در زمان عَبدُالمجِیَد ضرب شد «مجیدی» نام گرفت،

معادل ابجد

آرش مجیدی

568

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری